۰۶ آذر ۹۷ ، ۲۳:۳۳
دغدغه من دغدغه او ...
🖐 دغدغه من دغدغه او...
🚃 تو ایستگاه اتوبوس منتظری
حوصله ات سرمیره و📒 کتاب کوچک مفاتیح جنان رواز کیفت بیرون میاری و میگی تا اتوبوس بیاد زیارت عاشورا رو به عادت هر روز بخونم...
👠 یه دختر میاد کنارت میشینه و صداش رو میشنویی که با خودش غر میزنه :
😕 اَه بدم میاد هوا گرمه همه آرایش صورتم پاک شد..
💄 بعد از تو کیفش آیینه و رژ لبش رو درمیاره وشروع میکنه به دوباره...
👜 کارش که تموم میشه وآیینه اش رو تو کیفش میزاره با یه تمسخر از گوشه 😏 چشمش نگات میکنه
🙂 ولی تو دلت خوشه که تمام دنیای تو خیلی بزرگ تر از یک دنیای رژ لبی اوست..
🙂 خوشحالی که اون چیزایی که تو نگرانش هستی خیلی بزرگ تر از یه پاک شدن آرایش صورت اوست
🖐 آری من دنیایم بزرگ است.
۹۷/۰۹/۰۶